ترجمه هاي استاد شهيدي(ره)ـ (1)
ترجمه هاي استاد شهيدي(ره)ـ (1)
ترجمه هاي استاد شهيدي(ره)ـ (1)
نويسنده: دکتر احمد خاتمي (1)
چکيده
کليد واژه ها:
از سر آمدن استادان برجسته ي دانشگاه در دهه هاي اخير، مرحوم استاد علاّمه، دکتر سيّد جعفر شهيدي است که همه ي عمر خويش بر سر تحصيل و تدريس و تحقيق نهاد و آثاري ارزش مند براي نسل هاي بعد به يادگار گذاشت. آثار استاد به لحاظ گستردگي اطلاعات او در زمينه هاي معارف اسلامي و احاطه اي که به علوم ديني، به ويژه قرآن و حديث، داشتند و نيز به سبب تسلط بي نظير او بر متون ادبي عربي و فارسي، گونه گون و متنوع است. بخشي از آثار علمي ايشان مربوط به تحقيق در مسائل ديني و معارف اسلامي، به ويژه تاريخ اسلام و تحقيق در زندگي امامان معصوم(ع) است؛ بخشي ديگر مربوط به پژوهش هاي ادبي، به ويژه تصحيح و تحشيه ي متون ادبي کلاسيک، مانند درّه ي نادره ميرزا مهدي خان استرآبادي است و بخش ديگر از فعاليت هاي علمي استاد، ترجمه ي آثار برجسته ي عربي به فارسي است که معمولاً حواشي و تعليقات محققانه ي استاد را نيز به همراه دارد و هر يک با انگيزه اي علمي و به جهت پاسخ گويي به نيازي اجتماعي و ديني انجام گرفته است.
آواره ي بيابان ربذه، يا ابوذر غفاري نخستين انقلابي اسلام، که نخستين بار حدود سال 1330 به چاپ رسيده، در حقيقت بازتابي است از موج ابوذرشناسي در بغداد و قاهره و دمشق و بيروت. اين موج که ناشي از حرکت جوانان مسلمان در مقابل تبليغات کمونيسم بود، مي کوشيد تا با معرفي ابوذر به عنوان فردي انقلابي و سوسياليست، حرفي براي گفتن داشته باشد. به قول استاد در مقدّمه اي که بر چاپ دوم اين کتاب نگاشته اند: «در اين بازار داغ، براي جلب رضايت مشتري چه کالايي از ابوذر بهتر مي توان پيدا کرد؟ به فاصله ي دو سال، چند کتاب در کتاب فروشي هاي بغداد، قاهره، دمشق و بيروت عرضه شد: سوسياليسم اسلام، ابوذر سوسياليست، اشتراکي زاهد، ابوذر انقلابي...؛ و باز به قول ايشان «کم مانده بود کتابي هم با نام ابوذر مؤسس مکتب کمونيسم، زينت بخش مطبوعات شود!...»(شهيدي 1360: 3). بازتاب کتاب سوسياليسم اسلام و موضع گيري شيوخ و علماي الازهر و اعلام صريح ايشان که: «ترديد نيست که ابوذر در رأي خود خطا کرده! و پس از اين که معلوم شد نظريه ي او بر خلاف واقع بوده، با مبادي اسلام و قرآن و حديث تطبيق نمي کند، نبايد از آن پيروي کرد»(همان: 10)، استاد شهيدي را بر آن داشت که به ترجمه ي کتاب اسلام و سوسياليسم، که در آن روزگار جنجالي به پا کرده بود، اقدام نمايد. انتشار ترجمه ي و حواشي عالمانه اي استاد که بر آن نگاشتند، توانست چهره ي ابوذر را آن گونه که هست، نشان دهد و صداي حق طلبانه ي او را در اعتراض به حاکم و حکومت وقت به گوش نسل امروز برساند.
استاد علاوه بر توضيحاتي که در حواشي کتاب آورده اند، در مقدّمه ي چاپ نخست به نقد و ارزيابي و تحليل موضع گيري شيخ الازهر و دانشگاه الازهر پرداخته(همان: 9ــ13) و در مقدّمه ي چاپ دوم، تحليلي از ماليکت اسلامي و ماجراي درگيري ابوذر و عثمان بر سر مال هاي زيادي، ارائه کرده اند(همان: 5 ــ 9) که حاوي نکاتي مهم و روشنگرانه است.
از آثار ديگر استاد در اين حوزه، ترجمه کتاب بطله کربلا، اثر خانم دکتر بنت الشاطيء است که با عنوان شيرزن کربلا، يا زينب دختر علي(ع) در سال 1332 منتشر شده است. اين کتاب که به تجزيه و تحليل زندگاني حضرت زينب(س) پرداخته و مقبول طبع سخت پسند مترجم دانشمند آن قرار گرفته نيز ازانتقادهاي ايشان در امان نمانده است:
«اگر از دريچه ي معتقدات شيعي بنگريم، شايد اين قالب از تمام جهت برازنده ي زينب(ع) نيست؛ همچنان که از نظر تاريخي نيز مطالب کتاب خالي از نقاط ضعف نمي باشد»(الشاطي 1332: 2)؛ و با اين نظر، هر جا که لازم بوده، به اصلاح نظر نويسنده ي کتاب پرداخته است؛ مثلاً آنجا که نويسنده مي نويسد: «زينب بود که در شب دهم محرم عزايي ساليانه تأسيس کرد که در آن شب نواده هاي توّابين نزد قبر حسين رفته، صورت آن ماتم را تجديد مي کنند و سخت ترين عذاب را بر تن خود هموار مي دارند تا کيفر بزه اجداد ايشان باشد»(الشاطي1332: 125)، استاد در حاشيه توضيح مي دهند که: «مصيبت خواني و تعزيه داري را به هر صورت که تصور کنيم، نه توّابين به وجود آورده اند و نه نواده هاي آنها و نه بديشان اختصاص دارد؛ بلکه در اين ايام عموم شيعه مذهب ها از هر نژاد که باشند، به صورتي بدين کار قيام مي کنند و آنچه در نظر آنان نيست، کفاره ي گناهان توّابين مي باشد»(همان).
ترجمه ي جلد اوّل الفتنه الکبري دکتر طه حسين، کار ديگر استاد است که با عنوان انقلاب بزرگ در سال 1336 به چاپ رسيده است.(2) اين کتاب که بيشتر به نقل و نقد حوادث تاريخي، سياسي و اجتماعي دوره ي زمامداري عثمان مي پردازد، به جهت روش، مورد توجّه استاد شهيدي بوده است: «در اين کتاب مسائل ديني و تاريخي با متد علمي امروز بررسي مي شود و به عبارت ديگر، در مباحث اين کتاب جنبه ي درايت بر روايت مقدّم است. در اين کتاب بحث نمي کند که راوي اين حديث مردي راست گوست يا دروغ گو؛ بلکه مي خواهد بداند خبري که اين مرد روايت مي کند، وجود آن در چنان شرايطي ممکن بوده است يا نه»(حسين، 1336: ط) و اين در واقع همان روشي است که استاد در تحقيقات و تأليفات تاريخي خود مدّ نظر داشته اند.
به هر حال، ترجمه ي کتاب مذکور(3) ــ البتّه بدون حواشي و تعليقات ــ به انگيزه ي روشن نمودن پاره اي از تاريخ صدر اسلام انجام يافته است؛ هر چند که دکتر شهيدي در مقدّمه اي که بر اين کتاب نوشته اند، موضع گيري طه حسين را در قبال عثمان به شدّت نقد و توجيهات آن را با دلايل قوي رد کرده اند؛ براي نمونه، آنجا که طه حسين مي نويسد: «ما نمي توانيم خود را به تنبلي و لاقيدي بزنيم و نمي توانيم مردم را تا حدي که درخور آن نيستند، بستاييم و براي اصحاب پيغمبر مقامي قايل شويم که خود براي آن قايل نبودند. آنها نيز خود را مانند مردم ديگر مي دانستند که دست خوش خطاها و گناهانند؛ آنها آماج تهمت هاي بزرگ گشتند و دسته اي را به کفر و فسق منسوب کردند. مي گويند عماربن ياسر، عثمان را کافر مي شمرد و خون او را مباح مي دانست...مي گويند عبدالله بن مسعود تا در کوفه بود، خون عثمان را حلال مي شمرد...»(حسين 1336: 183)، استاد شهيدي به نقد مي پردازد و مي نويسد: «از اين صراحت لهجه و حقيقت گويي استاد خشنود مي شويم؛ ولي در سراسر اين کتاب هر جا با انحراف و حق شکني و اسراف و تبذير و بذل و بخشش هاي بي موقع عثمان بر مي خوريم، مي بينيم که استاد به دفاع برخاسته و...پيوسته مي گويد عثمان در اين کار مجتهد بود و در آن کار بر طبق اجتهاد رفتار کرد. راستي اگر دايره ي اجتهاد تا اين اندازه وسعت دارد، پس در دنيا هيچ پيشواي ستم کار عدالت براندازي نيامده؛ همه مجتهد بوده اند و نه تنها گناهي نکرده اند، بلکه در آخرت هم مزدي به عنوان ناز شصت به آنها داده مي شود؛ منتها به تعبير استاد طه حسين مزد آنها نصفه است!...»(همان: و).
با اين حال، استاد شهيدي معتقد است که شرايط محيطي و مسائل سياسي و اجتماعي در ذکر آراء و انديشه هاي اين نويسنده ي بزرگ مصري مؤثر بوده و او هم «ناچار است به مقتضاي اذا کنت في بلده فعاشر بآداب سکّانها از حدود و مرزهاي محيط تجاوز نکند و بنابراين نبايد انتظار داشت که در مسائل خلافي، مانند خلافت و آنچه بدان وابسته است، طرز تفکّر او مانند شيعه مذهبان باشد»(همان: ط).
ويژگيهاي عمومي ترجمه هاي تاريخي
ــ توجّه دادن خواننده به نقاط ضعف و قوّت اثر در مقدّمه.
ــ رعايت امانت در همه ي موارد.
ــ در صورت لزوم، افزودن حواشي براي توضيح بيشتر يا نشان دادن ناراستي مطلب در متن.
ترجمه ي نهج البلاغه
سابقه ي شرح و ترجمه ي نهج البلاغه به زبان فارسي، ظاهراً به قرن پنجم و ششم هجري مي رسد؛(2) امّا آنچه قطعي و در دست است، شرح و ترجمه ي جلال الدّين حسين شرف الدّين اردبيلي، معاصر شاه اسماعيل صفوي (جلوس907 هـ .ق/ م. 930 هـ .ق) است. پس از آن بايد از شرح و ترجمه ي ملاّ فتح الله کاشاني (م. 988 هـ .ق) با نام تنبيه الغافلين ياد کرد(خاتمي 1380: 14).
در دوره ي معاصر، ترجمه و شرح نهج البلاغه مرحوم فيض الاسلام، رونقي بسزا به اين کتاب شريف در بين فارسي زبانان داد و کتاب سخنان علي(ع) به قلم مرحوم جواد فاضل که ترجمه اي آزاد از نهج البلاغه است، سبب افزايش علاقه مندي جوانان به اين کتاب ارزش مند شد. شروح مفصّلي هم در دوره ي معاصر درباره ي نهج البلاغه نوشته شده که از آن جمله است: شرح نهج البلاغه علاّمه شيخ محمّد تقي شوشتري با نام بهج الصباغة في شرح نهج البلاغة به زبان عربي و ديگر شرح علاّمه محمّد تقي جعفري به زبان فارسي. همچنين ترجمه ها و شروح ديگري از سوي محقّقان ايراني منتشر شده است که از آنهاست: ترجمه ي گويا و شرح فشرده اي بر نهج البلاغه، به قلم محمّد جعفر امامي و محمّد رضا آشتياني، ترجمه ي دکتر اسدالله مبشري، ترجمه ي عبدالمحمّد آيتي، ترجمه ي محمّد دشتي، ترجمه ي سيّد جمال الدّين دين پرور و ترجمه ي دکتر سيّد جعفر شهيدي که بايد آن را برترين و ماندگارترين اثر ادبي استاد شهيدي و به جهاتي بهترين و دقيق ترين ترجمه ي فارسي نهج البلاغه دانست.
احاطه ي کم نظير استاد به زبان و ادبيات عربي و تسلّط فراوان او به حوزه ي معارف اسلامي، به همراه ذوق ادبي و مهارت و استادي او در نگارش فارسي، زمينه اي فراهم آورد تا او بتواند از پس ترجمه ي اين کتاب عظيم، که به قول علاّمه بحرالعلوم «فروتر از کلام خالق و برتر از سخن مخلوق است» برآيد؛ از پس مجموعه اي که جمله جمله اش مصداق تمام، بل اتمّ بلاغت است؛ کتابي که به قول جاحظ (م 255 هـ.ق) اگر از سخن علي جز کلام «قيمة کلِّ امري ما يحسنه»(حکمت 81) را نداشتيم، آن را شافي، کافي و بي نياز کننده مي يافتيم، بلکه افزودن از کفايت و منتهي به غايت مي ديديم(شهيدي: يه).
استاد در مقدّمه ي ترجمه ي نهج البلاغه مي نويسد: «از سال ها پيش چون فرصتي دست مي داد، برخي از ترجمه هاي فارسي نهج البلاغه را با متن مقابله مي کردم. ضمن اين بررسي، ديدم مترجمان ــ که خدمتشان در پيشگاه مولاي متّقيان عليه السّلام پذيرفته باد ــ هر چند که در کار خود موفّق بوده اند، کم و بيش در اين ترجمه يک نکته را چنان که بايد، رعايت نکرده اند و آن اين است که سخنان مولي، چنان که مي بينيم، در عين علوّ معني، به زيورهاي لفظي آراسته است: استعاره، تشبيه، جناس، موازنه، سجع و مراعات النظير؛ به خصوص صنعت سجع که در سراسر کتاب ديده مي شود و اميرمؤمنان(ع) به سجع گويي شناخته بوده است...»(همان: يط). «...کوشش مترجم بر اين بوده است که تا حد ممکن صناعت لفظي را نيز در ترجمه رعايت کند، امّا بر اين دقيقه آگاه بوده است که نبايد معني فداي آرايش لفظ گردد. بدين رو در حد توانايي کوشيده است هر دو جنبه رعايت شود...»(همان: ي). و به راستي که استاد، استادانه از عهده ي اين کار برآمده است.
بررسي شيوه و روش استاد در ترجمه، حکايت از آن دارد که اين ترجمه با سبکي خاص و منحصر به فرد، با ديگر ترجمه هاي نهج البلاغه ــ که هر يک در جاي خود ارزش مند و قابل استفاده اند، ــ تفاوت هايي دارد. بعضي از ويژگي هاي اين ترجمه عبارتند از:
به کارگيري مناسب ترين و گوياترين معادل هاي فارسي
ارتاب: بدگمان شدن (ص36).
اعلي: برتر (ص43).
انهض: برانگيزانم (ص41).
ثکلان موجع: گريان و دل شکسته (ص33).
حصدوا: درويدند (ص 9).
دارالبليّه: خانه ي رنج(ص 5).
دفائن العقول: گنجينه هاي خرد (ص6).
الريح العاصفه: بادي سخت وزنده (ص3).
الزعزع القاصفه: پايداري درهم شکننده (ص3).
زرعوا: کِشتند(ص 9).
ساکت مکعوم: خاموش و دهان بسته (ص33).
سدلت: درچيدم (ص10).
الطّريق الوسطي: راه ميانگين (ص 18).
طفقت: بينديشدم (ص10).
العالم المجرّب: دانا ي کاردان (ص36).
علوّ: برتري (ص43).
الکتاب المسطور: قرآني نبشته(ص 8).
لاتزل: جاي خويش بدار (ص 15).
لاتسئلوا: مپرسيد (ص41).
لاتطلبوا: مخواهيد (ص41).
لاح: بدرخشيد (ص42).
الماء الزّخّار: آب خروشنده (ص3).
النصيحه: خيرخواهي(ص 35).
واصف: ستاينده (ص41).
و صدها نمونه ي ديگر...
پينوشتها:
1- دانشيار دانشگاه شهيد بهشتي
2- جلد ديگر كتاب دوجلدي الفتنه الكبري با ترجمه محمود آرام و با عنوان «علي و دو فرزند بزرگوار او» پيش از ترجمه جلد نخست منتشر شده است.
3- ر. ك: ترجمه كهن از نهج البلاغه، به كوشش دكتر عزيزالله جويني، از انتشارات دانشگاه تهران، 1380.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}